شب که از راه میرسه
غربتم باهاش میاد
توی کوچه های شب
باز صدای پاش میاد
من غمای کهنه رو برمی دارم
تا توی میخونه ها جا بذارم
می بینم یکی میاد از میخونه
زیر لب مستونه آواز می خونه
مستی هم درد منو دیگه دوا نمی کنه
غم با من زاده شده،من رها نمی کنه
گرمی مستی ناب
توی رگهای تنم
راه میفتم که برم
مثل هرشب مست مست
کی میاد به حرفای من گوش بده
آخه من غریبه هستم با همه
برمی گردم تا ببینم کسی نیست
می بینم غم داره دنبالم میاد
مستی هم درد منو دیگه دوا نمی کنه
غم با من زاده شده،من رها نمی کنه
نظرات شما عزیزان:
|